قوله تعالى: فاعْلمْ أنه لا إله إلا الله، میدان که نیست خداى مگر الله و اسْتغْفرْ لذنْبک، و آمرزش میخواه گناه خویش را، و للْموْمنین و الْموْمنات، و مردان و زنان گرویدگان را، و الله یعْلم متقلبکمْ و مثْواکمْ (۱۹) الله میداند گردیدن شما و بنگاه شما.


و یقول الذین آمنوا، گرویدگان میگویند، لوْ لا نزلتْ سورة، چرا سورتى فرو نمیفرستند از قرآن، فإذا أنْزلتْ سورة محْکمة، و چون سورتى بر جاى بداشته فرو فرستاده آید، و ذکر فیها الْقتال، و در آن سورة کشتن کردن با دشمنان یاد کرده، رأیْت الذین فی قلوبهمْ مرض، ایشان را بینى که در دل ایشان شک و گمانست، ینْظرون إلیْک مینگرند در تو، نظر الْمغْشی علیْه من الْموْت چنانک نگرد کسى که مرگ برو درآمد، فأوْلى‏ لهمْ (۲۰) نزدیک آمد بایشان آنچه میترسند از آن.


طاعة و قوْل معْروف، فرمانبردارى باید و سخنى پسندیده و بچم و اندام، فإذا عزم الْأمْر چون کار فرا کار نشیند و کارى با دید آید از کردگار، فلوْ صدقوا الله اگر راست مى‏رفتند با الله، لکان خیْرا لهمْ (۲۱) ایشان را که بودید.


فهلْ عسیْتمْ، چه میپندارید و در سر چه میدارید، إنْ تولیْتمْ، که اگر روزى ولایت‏داران باشید و جهانداران و پادشاهان، أنْ تفْسدوا فی الْأرْض، که در زمین تباهى کنید و جهانیان را دو گروه کنید، و تقطعوا أرْحامکمْ (۲۲)، و خویشاوندیها ببرید.


أولئک الذین لعنهم الله، فرقت او کنندگان و جدایى میان مسلمانان‏ آنند که لعنت کرد الله بریشان، فأصمهمْ، و گوش دل ایشان کر کرد، و أعْمى‏ أبْصارهمْ (۲۳) و چشم دل ایشان کور.


أ فلا یتدبرون الْقرْآن، در نیندیشند درین قرآن، أمْ على‏ قلوب أقْفالها (۲۴) یا بر دلهاى ایشان مهر است.


إن الذین ارْتدوا على‏ أدْبارهمْ، ایشان که برگشتند از دین خویش با پس وا، منْ بعْد ما تبین لهم الْهدى، پس آنکه ایشان را پیدا گشت راستى پیغام و استوارى رسول، الشیْطان سول لهمْ، دیو ایشان را آن بر آراست، و أمْلى‏ لهمْ (۲۵) و دیو ایشان را امل و وعده زندگانى دراز نمود.


ذلک بأنهمْ قالوا للذین کرهوا ما نزل الله، آن از بهر آنست که ایشان گفتند ایشان را که دشوار آمد ایشان را قرآن که الله فرو فرستاد، سنطیعکمْ فی بعْض الْأمْر، که ما شما را فرمان بریم در کار کار، و الله یعْلم إسْرارهمْ (۲۶) و الله میداند نهانهاى ایشان.


فکیْف إذا توفتْهم الْملائکة، چون بود آن گه که میمیرانند ایشان را فرشتگان، یضْربون وجوههمْ و أدْبارهمْ (۲۷) میزنند بر رویهاى ایشان و قفاهاى ایشان.


ذلک بأنهم اتبعوا ما أسْخط الله آن از بهر آنست که ایشان بر پى کارى رفتند که الله خشم گرفت بر ایشان بآن، و کرهوا رضْوانه و دشوار آمد ایشان را پسند الله، فأحْبط أعْمالهمْ (۲۸) تباه کرد و فرانیست داد کردارهاى ایشان.


أمْ حسب الذین فی قلوبهمْ مرض، میپندارند ایشان که در دلهاى ایشان گمانست، أنْ لنْ یخْرج الله أضْغانهمْ (۲۹) که الله بیرون نیارد از ایشان کینهاى ایشان.


و لوْ نشاء لأریْناکهمْ، و اگر خواهیم ایشان را بتو نمائیم، فلعرفْتهمْ بسیماهمْ (۳۰) تا ایشان را بنمون و سان ایشان بشناسى.


و لتعْرفنهمْ فی لحْن الْقوْل، و بشناسى ایشان را در آساى سخن، و الله یعْلم أعْمالکمْ (۳۱) و الله کردارهاى شما میداند.


و لنبْلونکمْ، و ناچار شما را بیازمائیم، حتى نعْلم الْمجاهدین منْکمْ، تا ببینیم که کوشنده از شما کیست، و الصابرین و شکیبا از شما کیست، و نبْلوا أخْبارکمْ (۳۲) و تا بررسیم بر خبرهاى شما.


إن الذین کفروا، ایشان که بنگرویدند، و صدوا عنْ سبیل الله، و برگشتند از راه خداى، و شاقوا الرسول، و پیچ کردند با رسول او و ستیز، منْ بعْد ما تبین لهم الْهدى‏، از پس آنکه ایشان را پیدا شد راستى نامه و استوارى رسول، لنْ یضروا الله شیْئا، الله را هیچ نگزایند بنبود خویش، و سیحْبط أعْمالهمْ (۳۳) و کردارهاى ایشان تباه کند.


یا أیها الذین آمنوا، اى ایشان که بگرویدند، أطیعوا الله و أطیعوا الرسول، فرمان برید الله را و فرمان برید رسول را، و لا تبْطلوا أعْمالکمْ (۳۴)، و کردارهاى خویش تباه مکنید.


إن الذین کفروا و صدوا عنْ سبیل الله، ایشان که بنگرویدند و برگشتند از راه خداى، ثم ماتوا و همْ کفار، و در کافرى مردند، فلنْ یغْفر الله لهمْ (۳۵) نیامرزد الله ایشان را هرگز.


فلا تهنوا، سست مگردید، و تدْعوا إلى السلْم، و صلح و آشتى نجوئید، و أنْتم الْأعْلوْن، و شما برترید و به، و الله معکمْ، و الله با شما با یارى، و لنْ یترکمْ أعْمالکمْ (۳۶) و الله نکاهد از شما کردار شما هیچیز


إنما الْحیاة الدنْیا لعب و لهْو، این جهان بازى است و فرا داشتى، و إنْ توْمنوا و تتقوا، و اگر بگروید و بپرهیزید، یوْتکمْ أجورکمْ، بشما دهد الله مزدهاى شما، و لا یسْئلْکمْ أمْوالکمْ، و از شما مالهاى شما همه نخواهد که بدرویشان دهید.


إنْ یسْئلْکموها، اگر خواهد از شما آن را، فیحْفکمْ و هر چند که بر شما پیچد، تبْخلوا، بخیل آئید و دست فرو بندید، و یخْرجْ أضْغانکمْ (۳۷) و بیرون آرد کینهاى شما آگاه بید.


ها أنْتمْ، شماها گوش دارید، هولاء تدْعوْن، میخوانند شما را و میفرمایند، لتنْفقوا فی سبیل الله، تا نفقه کنید از بهر خداى، فمنْکمْ منْ یبْخل، از شما کس هست که مى دست فرو بندد، و منْ یبْخلْ، و هر که دست ببخل فرو بندد، فإنما یبْخل عنْ نفْسه، از خود فرو بندد، و الله الْغنی، و الله بى‏نیاز است، و أنْتم الْفقراء، و شما نیازمندان و درویشان‏اید، و إنْ تتولوْا، و اگر برگردید، یسْتبْدلْ قوْما غیْرکمْ، الله بجاى شما گروهى آرد جز شما، ثم لا یکونوا أمْثالکمْ، و آن گه چون شما نباشند که قریش‏اید و آخر بشرف شما نباشند.